صیادتر از عکس تو در جام مگر هست

صیادتر از عکس تو در جام مگر هست
افتاده‌تر از بنده در این دام مگر هست

افتاده سر و کار شبم باز به رویا
باطل‌تر ازین حاصل ایام مگر هست

بستند به زنجیر خیال تو مرا پای
شیرین‌تر ازین بند مرا کام مگر هست

در معبد عشقت همه امید پرستند
کافرتر از این عاشق گمنام مگر‌ هست


احمد صفری

به این روزهایِ منحوسِ یأس

به این روزهایِ منحوسِ یأس
میان خزانِ امروزِ وُ زوالِ فردا
که کم کم یافت نشود به کلبهٔ تو
جرعهٔ چایِ تلخی هم برای نوشیدن
نگران باش که فردا در کشتزارت
دیگر نباشد حتی مشتی کاه برایِ بادها


علیزمان خانمحمدی

من گره خواهم زد

من گره خواهم زد
چشمان را با خورشید 
دل ها را با عشق 
سایه ها را با آب، شاخه ها را با باد
گلدان‌ها، آب خواهم داد
پای هر پنجره‌ای، شعری خواهم خواند


سهراب سپهری

در آینه

در آینه
تو محو زیبایی خود بودی
و به دسته‌ای از موهایت چشم دوخته بودی
که با باد می‌رقصیدند

من اما گرفتار تناقضی تلخ بودم
به زشتی و حقارت جهانی می‌اندیشیدم
که سعی می‌کرد فرومایگی خود را
در پس زیبایی تو پنهان دارد



بگذار جهان زشت حقیر را
زیبا و شگفت بیانگارم
اما
تا زمانی که تو را دارد
من از جنس او نیستم
و به دل‌شکستن‌هایش, عادت ندارم

آه, چه جهان زیبایی!
چه جهان فریبایی!

علیرضا غفاری حافظ

چه زیباست اینجا

چه زیباست اینجا 
نرمه بادی سرد 
برف ترد 
صبحی سردتر از دیروز 
گدازه‌ های سرخ گل رز
بر سر بوته‌ ای سفید از برف 
وسعت جادوئی برف 
جای دو جفت پا تا دور دید 
یاد آور گام‌ های من و تو
از روزهایی دور


آنا آخماتووا

به خودم آمدم انگار تویی در من بود

به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود

آن به هر لحظه‌ی تب‌دار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم


علیرضا آذر

سرمایه ای که دارم ، در سایه های عشق است

سرمایه ای که دارم ، در سایه های عشق است
بس جلوه های زیبا ، در لایه های عشق است

شجاع الدین شقاقی

من برآنم که سزاوار قدم های تو باشم

من برآنم که سزاوار قدم های تو باشم
که بیایی شاید...
تو برآنی که قدمهات به کوی من‌ِ بیچاره نیفتد
به غلط...


مهدیه_لطیفی