پیرزن راست می گفت

پیرزن راست می گفت

هیچ کس

به گل های شمعدانی

آب نمی دهد

(رضا قنبری)

بعد تو من دگر آن آدم قابل نشدم

بعد تو
من دگر آن آدم قابل نشدم
خسته از عشق و امیدم
دگر عاقل نشدم
دل و دین دادم و
از مهر و وفا بگذشتم
ولی با اینهمه
از فکر تو، غافل نشدم


ساغر روحانی فر

تو دوباره به من نگاه کن

بیا صحنه ی جرم را
یک بار دیگر
باز سازی کنیم،
تو دوباره به من نگاه کن
و من یکبار دیگر
برای تو بمیرم ...

بیـــژن_سام

شکل ماندن درون تنهایی

شکل ماندن درون تنهایی
در تمام دقیقه‌ها هستم
با من از هر نشانه‌ات حرفَ است
اینکه با تو، خودِ تو دل بستم


فاطمه خجسته

در ابتدای فصل درختان قهوه

در ابتدای فصل
درختان قهوه
بی خواب چشم های تو بودند
و چشمان تو
تعبیر خواب های من
می گفتم
پلک هم نزنی
بدون چشمانت
می ترسیدم
هم از خواب
هم از بیداری


آرزو نوری

سالهاست که در طلب آزادی هستند همه

سالهاست که در طلب آزادی هستند همه
تو اما قفس باش مرا

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

علی آقا اخوان ملایری

کفش‌های بند دارش را دوست داشتم

کفش‌های بند دارش را دوست داشتم
دیرتر می‌رفت ...

عیسی صمدی

میبوسمت !به فرض تمام محالها

میبوسمت !به فرض تمام محالها
در شهر در میان همه قیل و قالها

جان مرا نگاه تو سرگرم کرده است
سر می رود به آتش چشمت خیالها

در سبزی نگاه تو ببری نشسته و
رم کرده اند در دل جنگل غزالها


هر روز حس تازه تری از تو در من است
انگار میرسم به تو از بعد سالها

این خط و این نشان ؛به فنا رفته اند و بس
با یک اشاره کردن تو خط و خالها

این میله های بافتنی؛این خیال تو
میبافمت به گردن خواب و خیالها

میبافم و برای تو باعشق میزنم
صد بوسه زیر و رو به بلندای شالها

حافظ میان دفتر شعرش شبیه من
میزد برای شاخه نباتش مثالها

این قافیه قدیمی است اما چه خوب که
دل داده ام به آخر نیکو خصالها

باید که عاشقم بشوی یا فقط مرا...
جبر است پاسخ همه ی احتمالها

آزاده آرامی