چشمانت را که می بندی

چشمانت را که می بندی

روزگارم سیاه می شود!

مرا دریاب

تشنه ی خورشیدم .

(جبارزاده- نجمه)

گفتم شعاع چشمت راهِ سرابِ عشق است

گفتم شعاع چشمت راهِ سرابِ عشق است
گفتا که برنگردد هرکس خرابِ عشق است
گفتم بــه گِــرد رویـت پــروانه می زند پر
گفتا که بال وپرها باز ازشتاب عشق است
گفتــم لبـت همـانا انگــورِ صــادراتی ست
گفتا اگـر بـدانی شـط ِ شـرابِ عشق است
گفتـم کـه تاب زلفـت مجنـون کنـد صبا را
گفتا به نازِ لیلی در پیچ وتابِ عشق است
گفتم که"ماه من شو" از چهره پرده بردار
گفتا که‌ روی خوبان زیرِ نقابِ عشق است
گفتم کـه شعرِ حافظ آتش بـه جانم افکند
گفتابگو که خواجه عالیجنابِ عشق است
گفتم که شک ندارم بانـو عسل تـو هستی
گفتا سکوت مبهم رمـز جوابِ عشق است

علی قیصری

دلم برای خودم تنگ شده

دلم برای خودم تنگ شده
این روزها
بیشتر از هر زمان دیگری
دوست دارم با خودم باشم
دیگر نه اضطراب به دست آوردن دارم
و نه هراسِ از دست دادن
دلم چه کودکانه برای خودم تنگ شده
خودم را میخواهم
بی بهانه


ساغر روحانی فر

فردا با عطری که دوست دارم

فردا

با عطری که دوست دارم

به باد بپیچ

می خواهم قرنی را از یاد ببرم...

(روزبه سوهانی)

دیوان نگاهت همچون واژه هایی هراسان

دیوان نگاهت همچون واژه هایی هراسان
پرسه می زنند حوالیِ تنهایی من
که بوی بغض می تراود
از اشک های جاری شده ی لبخندت
بر پیکر اندوهگین مژگان و چروکیده ی
صفحات مثنویِ کتابخانه ی قلبِ پریشانم؛
نگاهم که می کنی انگار
تمام میخانه های شهر چشمانت
در شعر لب های من احداث می شود!

مرتضی سنجری

رودر رویِ ماه

رودر رویِ ماه
تراوش شب در سکوتِ تو
راز حضور بیداری‌ست
دست از هر کلمه می‌شویم
من در روایت نمناک عطشگاه شب
طعم تازه‌ی تو را
نوش می‌کنم..


نیلوفر_ثانی

گاهی هر چه می نویسی

گاهی هر چه می نویسی
انگار فقط برای یک نفر می نویسی.
چه بخواند، چه نخواند.

عباس_پژمان

همچون پلهای پشت سرت بودم

همچون پلهای
پشت سرت بودم
تو میگذشتی و...
من خراب میشدم !!!


بیـــژن_ســـام