اگر تمام سیاهی هایت را

اگر تمام سیاهی هایت را
بر عریانیِ درخشان ستاره ها
چادر کنی
ماه
آنقدر ماتیک قرمز می زند
تا سیاه
در خانه ی خدا هم پاره شود
و از مکعبی تاریک
منشور نور
دو برلیان بر آرَد
از دوحفره ی سیاه
که چشم های توست


مهری_رحمانی

آرام بگیر کرم ابریشم

آرام بگیر کرم ابریشم

آنسوی پیله ات

پروانه ها خسته اند از پریدن...

(زهرا جهدی)

اگر ترانه تمام شود

اگر ترانه تمام شود
و شعر با هشتک نام شاعر
هنر هفتم، به نون درشت پایان
و کتاب به آخرین نقطه ى زندگى حروف
ولى باز
تو در من زنده اى
به همان فروزندگى خورشید
و درخشندگى ماه
وطراوت واژه هایى که، راز تولدشان را
گلبرگهاى غنچه ى گل سرخ مى داند
و صندوقچه امانت سینه ام.

مجیدفربد

در عکس چشمان تو

در عکس چشمان تو 

خواب های من پیداست 

در شبیه پوست من 

شب ها 

چیزی شبیه ِ خواب های تو می چرخد 

هر شب به خواب هایم بیا 

تا عکس مان هی به هم شبیه تر شود.

(گراناز موسوی)

مرا به رد شعرم دنبال کن

مرا به رد شعرم دنبال کن

من رد پا ندارم

رد درد را بگیر

و به من برس

(علیرضا روشن)

درخت تنهایی را می داند

درخت تنهایی را می داند
و صداها را به نام می خواند
جنگل جامعه ای اسیر است
و درخت حافظه ای مغشوش
حافظه ای اسیر
در جامعه ای مغشوش
چه کند گر زنجیرش را نستاید
گر خاک را نشناسد.


یدالله_رویایی

در خسته‌خانه‌ی لرزانِ سرمه‌ای‌ام

در خسته‌خانه‌ی لرزانِ سرمه‌ای‌ام
راه می‌روی،
برگی که خشکیده‌تن از ادراکِ روز می‌افتد.

«جان‌به‌بهارآغشته»
‌بر دیوارِ خیال نم‌زدن!
که براهینِ بارش و بیم را دفن کرده‌اند؛
بوی سپید می‌تراود از تو
که شب سرخ می‌شود.

بنشین کنارِ اساطیرِ استعاره‌ی بی‌یاد،
در لبخندِ اقاقیا قایم شو،
مثلِ قایقِ تنها
میانِ حضورِ حوض.


در سرمه‌ایِ باد بیاویز
‌گیسوانِ خواب‌شسته‌ات را،
عبور کن مرا
که چنان‌گونه ظلمت‌وار...

من صورِ شباهنگِ انتهای خیالم.

ساعتی دقیقه‌لحظه‌ای بیشتر قدم بزن
درونِ خسته‌خانه‌ی من،
ای که سپیدناکِ پر از وهمِ جنگلِ جسم!
سرمه‌کشیده‌زخمیِ کوه‌های شناور!

که شعرِ من
اقتباسِ اقاقیا
از کوچه‌باغِ سرمه‌ایِ قصه‌های توست،
برگی که خیسیده‌لب از غرقِ ماه می‌افتم...
‌‌

آرین_افشار