ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
رفتهای تا روز و شب تب دار باشم با غمت
بعد تو تا صبحدم بیدار باشم با غمت
در نبودت بار دیگر شاعرت آتش گرفت
چون تو میخواهی که در پیکار باشم با غمت
درد را نابود کن در قصهی دلگیر من
تا به کی اینگونه مجنون وار باشم با غمت
روح و جانم را نسوزان در مصیبتهای عشق
قصد کردی غرق در آزار باشم با غمت
بی گمان شیدای این شاعر نخواهی شد شبی
تا ابد باید چنین خونبار باشم با غمت
مهدی ملکی الف
دلم اناریست، دانههایش روشن!
آی عشق
به سوی من بیا
بیش از آنکه سایهی ماه
ببوسد، لبانم را…
محمدرضا نعمت پور
و اما شب، آه از شب، شبِ بارانی
آسمانی ابری
ابرها در گذر از روی ماه کامل
بوی گل های تازه، بوی برگ
در هوا همراه نسیمی...
شب و عشق و شعر،
شب و آرامش
خلوت من و تو،
سکوت و تنهایی
لب جوی نشستن، گذر عمر بدیدن
صدای آرامِ رود جاری.
به یاد تو بیدار ماندن، بیقرار بودن
بغض از شوق و از ترس
شوقِ وصال وُ ، ترس دوری
در محیط تاریک، نور تو دیدن
سوسوی امید و محبت
رها ساختن روح، در همین حوالی
مرور دیروزهای خوب وُ
لذت از حال
شور و شوق، از برای فرداها
اندیشه به رویاها
از دوست نزدیک، درخواست یاری
آغوش شب همراه با، آغوش تو
پرواز من، در آسمانِ وجود تو...
تسبیح و ستایش تو را
ای معبود زیبایم!
که شب را آفریدی،
برای دلهای عاشق، همانند من...
-نرجس فاطمی
دل به دریا زدنت گرچه تماشا دارد
تو نباشی چه تماشا لب دریا دارد؟
بویی از پیرهنت نیز به من بازنگشت
این چه تقدیر غریبیست زلیخا دارد؟
آب در دیده و آتش به دلم، غیر از من
آنچه خوبان همه دارند که یکجا دارد؟
من تو را سیر ندیدم که گذشتی از من
با نگاه تو نگاهم چه سخنها دارد
سیبِ از شاخه جدا گشتهی من! بعد از تو
مرگ بر جاذبهای باد که دنیا دارد
((مژگان عباسلو))
قلمم زبانش گرفتهست!
گویی لال شده،
[زبان بسته]!!!
از بس،
از دلتنگی برایش گفتم وُ
او نوشت...
لیلا طیبی