تو را دوست می‌دارم.

روزی که با تو از عشق خود گفتگو کردم، امیدوار بودم دریچه تازه‌یی به‌ روی زندگی خودم باز کنم.
پیش از آن، همه‌چیز داشتم به‌ جز تو!
آنچه مرا از زندگی مأیوس کرده بود همین بود که نمی‌توانستم قلبی به صفا و صداقت تو پیدا کنم

که زندگی مرا توجیه کند؛

که دلیلی برای زندگی کردن و زنده بودن من باشد. حالا من از زندگی چه دارم؟ به جز تو هیچ!


تو را دوست می‌دارم.
تو عشق و امید منی.
بهار و سرمستی روح من هنگامی است که گل‌های لبخنده تو شکوفه می‌کند.

احمد_شاملو ❤

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.