| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
آنکس که وفای به عهد و پیمان نکند، دین ندارد.
.
.
.
﴿رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم/ بحارالانوار/ج٧٥/ص٩٦﴾
دل ِ دخـــتـــرکی
کـُنج ِ اتاقم
سخت گرفته . . .
چقدر چشم های دخترکـــ
شبیه ِ من است . . .
مریم جاوید
هر تکه ام را
در گوشه ای از مسیر سفر
جا گذاشتم
جز گلوله ی اشک هایم
برای روزی که اگر
دلم برای خودم تنگ شد
بغضم را
تیرباران کند.
آزاده_آرمان
چه پائیز زیبایی ست
انگار رنگ موهایت را
از برگ درختان وام گرفته ای
می خواهم تار زلف اَت
را نگه دارم لای دفتر شعرم
تا قافیه هایم رنگ عشق بگیرند
مرتضی سنجری

باید از این پاییز بروم
باید دست هایم را
از گرداب این طوفان برگ ریز
به سمت غوغای سبزینه های گرم
بردارم و بروم
باید قدم هایم را
از این جاده ی بی انتهای حزن آلود
به جهانی سرشار از رویش و تازگی ببرم
باید بروم
این پاییز اگر دست هایش تهی از آمدنت باشد
دیگر نوید ِهیچ بهاری آرامم نخواهد کرد
و هیچ بارانی تازه ام
اگر مشام این پاییز
لبریز از عطر تو نشود
آوای ِ بی شکیب رنج
طنین انداز جهانم خواهد بود تا ابد
اگر در دل این پاییز
نه مهر گیاه تو باشد و نه چشمه های حضورت
مدفون هزار آه حسرت خواهم شد
و این خاتمه ی تمام حرف های نگفته ست
تا مهر باقی ست
برای تو شعر خواهم گفت
حتی اگر جاری در سکوتی ممتد باشد
باید از این پاییز با دست های تو بروم
باید ازاین پاییز به آغوش ِبهار تو ببارم ..
نیلوفرثانی
آن داغ ننگ خورده که میخندید
بر طعنههای بیهده، من بودم
گفتم که بانگ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که زن بودم...
دستانت را که میگیرم
تازه لحظه های شیرین شروع میشوند
تازه عاشقی هایم گل میکنند
تازه دلم برایت تنگ میشود
تازه میشوم تو...
میلاد_میرزایی
اجازه بده
پاییز را
باران را
قدم بزنیم.
من
یکریز حرف بزنم
و تو
فرسنگها بخندی.
بگویی
عجیب دیوانه است
دوستش دارم.
بیا
تا برکه بدویم
مجید زنگنه زاده