خنده هایت

خنده هایت
انگار آب سردی ست
روی دلتنگی های گُر گرفته ام
تا آرامم کند
تا بگوید که تو هم‌ از دور بودنمان ناراحتی
تا لباس عاشقی را بپوشد و
معنا کند یک عمر با هم بودنمان را
خنده هایت
خنده معمولی که نیست جانم
تمام زندگی من است...


#میلاد_میرزایی

گرفتارم! گرفتارم! به حالِ زارِ دلتنگی

گرفتارم! گرفتارم! به حالِ زارِ دلتنگی
خودم را باختم هربار در پیکار دلتنگی

چرا پاییز و بارانش به حد مرگ دلگیرند؟
چرا؟! پاییز چیزی نیست جز رگبار دلتنگی


همین بغضی که دستش را به حلقم می‌فشارد هم
طنابی بود، در اعدام من، با دارِ دلتنگی

نه در بیداری‌ام،حتی درون خواب دلتنگم
عجب داغ است در دنیای من بازار دلتنگی

برای آنکه باور کرده زندان‌ را، امیدی نیست
خودم اطراف خود چیدم چنین دیوار دلتنگی

نشستم گوشه ای تنها و چای سرد می‌نوشم
و فندک میزنم بر پیکر سیگار دلتنگی

برای کار فردا باز هم برنامه ام این است
کمی تکرار‌ تنهایی، کمی تکرار دلتنگی

#میلاد_میرزایی

دستانت‌ را که میگیرم

دستانت‌ را که میگیرم
تازه لحظه های شیرین شروع میشوند
تازه عاشقی هایم گل میکنند
تازه دلم‌ برایت تنگ میشود
تازه میشوم تو...

میلاد_میرزایی