اگر از دریاهای دور
به جزیرهی تنهایی من
بازآیی
ساعت و قطبنما را
در پایت
خواهم شکست
و زورق نمناک تو را
با هیزم پاروها
به آتش خواهم کشیدو فارغ از نگاه حسود ماهیها
تنات را
با شیر گرم
شستوشو خواهم داد
ای نیمی از زن
و نیمی از ماهی
ای که فلسهای تنات
لطیفتر از آواز زنبقهاست
وقتی که آبشار نقرهای گیسوان تو
بر عریانی پیکرت
فرو میریزد
و چشمان مرطوب تو
یاد علفهای بارانخوردهی ماه اردیبهشت را
در خاطرم زنده میکند
با تو خواهم گفت
عشق چیزیست به عظمت ستاره
در سالهای پیش از نجومکیومرث منشیزاده