ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از تو نوشتم و حیف ،یک شهـر عاشقت شد
خائن به خویش بودم ،این شعر خالقت شد
آنقدر خواندم از تو ، در گوش واژه هایم
تا که جنون این شعر، در عشق آفتت شد
این رسم عاشقی نیست،جانم فدای عهدت
هرکس گذشت از شهر ،چندروز صاحبت شد
در خـود غریـق بودی ، یادت نماند آخـر
ماهِ دلم که این عشق، یکروز قاقیت شد
هرکس که لیلیت شد ،مجنون شدی براهش
زیبــاتری که دیدی ، مغلــوب او دلت شـــد
رنگ سقـوط بودی ، بــر جــانِ آرزوهــا
ویرانه گشت آخر،هرکس ک طالعت شد
تو ماه بودی و حیف، با سایه ها پریدی
هرجا گذشتم ام من ، بحث لیاقتت شد
شُهره به شهر گشتی،ای قلب شعرهایم
این بار بی وفـایی ، اوجِ حمــاقتت شد
دیگر گذشت جانم ،از خواب تو پریدم
اینبار این حمـاقت ،کابوسِ آخرت شد
ساناز زبرشاهی