ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از تردد بیزارم
من از این همهمه ی رهگذاران بیزارم
واژه در کوره ی سوزان دلم ذوب کنم
سر خود سبز، جوانه، رویش
و زبان سرخ کنم
به کجا چنین شتابان
لحظه آرامتر ، نفسی تازه کنید
لحظه ای مکث ، سری مست، دل آرام کنید.
دل من این قلمم ، واژه اندوه و غمم
بزنم ساز نشیند گل احساس
به آن پیرهنت
به کجا چنین شتابان
خبر از ساز نداری
خبر از رویش الفاظ پر احساس
نداری
خبر از قرص قمر
پینه ی دستان پدر
خبر از راز شب مادر پیرت به سحر
خبر از رویش آن دانه ی خوابیده ی آگاه،
به دل خاک نداری
خبر از صبح نداری
خبر از صلح نداری
خبر از رقصِ منو ساز دلِ بی خبر از خوف
نداری.
خبر از خاطره و کودکی و لحظه ی آغاز نداری
خبر از بازی باور
خبر از حکم قضاوت
خبر از قرنیه چشم و فروشش ز نهایت
خبر از هیچ نداری
خبر از هیچ نداری
پرم از هیچ ندانی
لحظه ای با من باش
لحظه ای ویران شو
واژه در نقطه ی جوش
بی محابا جان شو
به کجا چنین شتابان
می سرایم نه شتابان
تو بمان ، تو بمان
جامعه سخت مریض است
بهایش دو قران
محمدرضابیابانی