هستم وناسازگاری می کنی
نیستم، پیوسته زاری می کنی
بی وفا آخربگو فازِ توچیست
بادلم هرلحظه کاری می کنی
یا گِله، یا بیقراری می کنی
گاه نه ، گاهی تو آری می کنی
گاه دلدار رقیبان منی
گاه بامن سازِ یاری می کنی
گاه دل را مثلِ جامی بشکنی
گاه از آن پاسداری می کنی
گاه آتش میزنی بر جان من
گاه قصدِ شرمساری می کنی
رحم کن آخر تو بر من، سنگدل
تابه کِی ناسازگاری می کنی؟
درتو حتّی ذرّه ای انصاف نیست؟
با دِلِ من جنگ داری می کنی؟
پاک گیجم کرده ای آخر بگو
دشمنی؟یاری؟چه کاری می کنی؟
لیلامیر
در میان شعله بود و سرد شد
رنج، آنچه زندگی میکرد شد
زخم روی زخم، لبخندی به لب
درد را معنا که کردم، مَرد شد
مرصاد رسولی
روز اول سبزی و پاکی سرشتم بوده است
جای تو خالی ولی این جا بهشتی بوده است
هر وجب خاکش چنین تقدیر داشت
اب این چشمه چقدر تاثیر داشت
معجونم هر یک نفس های من است
بهترین جای جهان زیر دو تا پای من است
خاک این جا بوی غربت می دهد
بوی معنا و حقیقت می دهد
جمله این اهنگ من از وصف توست
موج دریاها خروشش دست توست
هر چه دارم از تو دارم جان واین نام و تبار
پای رفتن من ندارم، بوی این جا بوی یار
زهرا شعبانی
بی پروایی کنم
یا رب
که نویسم من برایت
خسته بریده ام
از غروب هر آدمیت
آیا خسته تر از این حقیقت تلخ؟
کسی هم نداند چیست
افکارِ این خلقت
پیش خیالی می کردم
که گر باشم یک رنگ تر
شاید آنان هم باشند خوش رنگ تر
چه خیالات پوچی داشتمُ بی رنگ
بلکه آنان بودند
غارتِ این همه عزت نفس
پوران گشولی
پاک نمودم ز سرم هر چه که بود از اثرش
پاک نمیشود ز دل هرچه کنم بر حذرش
کی حذر از کارِ دل آزار توان از نظرش
در حذر از یارِ دل آزار کند برحذرم
امیرعلی مهدی پور
خسته ام از خود و بی خود چه کنم
از دل غمزده با دل چه کنم
خوب رو یان همه ظاهر دارند
تو بگو خوب چه بود بد چه بود
من کلافم که در این درگه عالم چه کنم
غافل از آن همه باطل چه کنم
عاشقی را رسم دیرین زمان می نامند
عاشقان را همه گر مست کنان می دانند
گر تو عاشق بشوی مست نکنی باز آنان تو را رند خوانند
بازتو را مست کنی دل بدهی نا دانند
ای خدا من چه کنم مست شوم حیرانم
گر تو را بست به درگاهت شوم دیوانم
تو بگیر جان گران مایه این پیکر بی عار مرا
چون که در پیکر من نیست تویی همچو خدا
علی اکبر تودرباری
دلم برای بوسه هائی که
در چشم های تو جا ماند
تنگ می شود
بوسه هائی که
روزُ شب به من سر می زنند
این شکوفه های همیشه بهار
پرویز صادقی
رقصند درخت وسبزه با موسیقی باد
چون باد بهاری به سبزه جان داد
ای جان جهان که سبزه جان منی
هرگز نبرم نام تو را هیچ ز یاد
نیلوفر شریفی