ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چه منظری که بهت را، و چشمهای گود را
صعودِ بغض میدهد، شکستهِ نقضِ رود را
و سهل و گاه ممتنع، چکامهوار پیکرت
ترادفت تسلسلِ، الاههای عمود را
ترانهای ز گاتها، وزینِ درکِ نابها...
مداد عاشقانهای، کهن ترین سرود را
عبور اتفاقیات، به سنگهای محتمل
دقیق پرسه میزنی، تفاهمی کبود را
زبانِ انضباط تو، به نظمِ عاشقانهای
به رقصِ کوچه میکشد، هجایِ در غنود را
هنوز پنجه میزند، پلنگخامِ منزوی
صعودِ پر غرور و این تعفنِ فرود را
نه قامتی به ارتفاع. نه همتی به ارتقاء
به انبساط میبرم. هجای بینمود را
محمد مهدی قاسمی