تویِ درگیری تویِ تاریکی

تویِ درگیری تویِ تاریکی
تقاص چشمت رو پس دادم
پشت اون چشمای حیرونت
تویِ آتیش عشقت افتادم

آخ همش دوری آخ همش دوری
من از اون نگا(ه) هی جدا میشم
من برای چشم تو می میرم
من همش پابوس خدا میشم


(هی که حیرونی وای که حیرونی
من می خوامت آی داغ پیشونی
تا واس چشمات من بسوزم وای
تو تا آخر با جون که می مونی

هر روزم بی دل ،بی قرارم
عشق تو داده بدجور به بادم
آخ برا اون بهشت نگاهت
به جهنم پات افتادم)

رو درددلامه آخ مروری
درد دوری وای درد دوری
من جلو چشمات بد شکستم
ای خدا تا کی دل ، صبوری

آه و گریه همش تویِ بارون
گر می گیره باز این خیابون
باز ببین شب کجا سر رسیده
باز دل عاشقا ماته و خون


(هی که حیرونی وای که حیرونی
من می خوامت آی داغ پیشونی
تا واس چشمات من بسوزم وای
تو تا آخر با جون که می مونی

هر روزم بی دل ،بی قرارم
عشق تو داده بدجور به بادم
آخ برا اون بهشت نگاهت
به جهنم پات افتادم)


زهرا گودرزی فرد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.