ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پرندگان در دلِ جنگل خاطره میکارند
درختان در دل کوه
و کودکیمان در کردستان
سالهاست
در غیابِ صلح
مردمانی از من و میهنم
گریختهاند
که خود
از تهران و استانبول کلافهتر اند
از بغداد و دمشق زخمیتر اند
و از من نیز
مایوستر
بگذار فصلها بمیرند
و ساعتها به حفرههای تاریخ
و به گذشتههای دور بریزند
و رازها خود را به دار آویزند
من هنوز آوارهای هستم در قلبت
غریبهای در سرزمینِ تنت
و کودکی گمگشته در شهرِ گمنامت
سکوت کن
به صداقتِ استبداد بنگر
به جدالِ نگرانی
و به مرثیهی شعر
عشق را به باد تمسخر بگیر
به هیاهوی حادثه بسپار
ستمگرانه مرا به یاد آر
و من مظلومانه تو را دوست خواهم داشت
نگذار فراموشت کنم
همانجا پشت کوهستانِ برفگیرَت
در دهکدهی قلبت مرا به خاک بسپار
سرنوشت چونان است
زمستان بی مقدمه میآید
و
من و تو
پرندگان و درختان
گم میشویم از هم
کوچ اجباری ست
گوش به ازدحامِ اندوهم بسپار
فریادِ قومِ واژگانم را بشنو
این اعلامِ جنگِ دوستی ست
خالد کریمیان