ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
باز یادش کردم از دل ، درد ، نامحدود.. عشق
درد از قلبم گذشت و شعر.. زهرآلود.. عشق
سینه ام انباری از باروت بوده پیش از این
باز با یک آتش از او سینه ام پر دود .. عشق
آتش از اوج غریبی ام ز دامان گُر گرفت
هرچه رشتم پنبه و دودش به چشمم زود.. عشق
در سحر آهی کشیدم اشک آور تلخ کام
آنچه از چشمم فرود آمد چو دریا... رود ..عشق
از تبانی نگاهش با دلم چیزی نگفت
گرچه در چشمان او با دل سماعی بود ..عشق
در وجودم آتشی روشن شد از عطر تنش
قسمتم زان عطر خوش،شد آتش نمرود ..عشق
باز عرفان شد گرفتار غزل آه از تو عشق
چون سرانجام غزل شد عابد و معبود .. عشق
عرفان اسماعیلی