| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
اگر نامه ای می نویسی
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا از دل کاهدود و غباران.
اگر نامه ای می نویسی به خورشید
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا، زین شب سرد و نومید
اگر نامه ای می نویسی به دریا
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا،
با
« اگر »
« آه »
« آیا »
به مرغان صحرا
در آن جست و جوها
سلام مرا نیز بنویس
اگر نامه ای می نویسی
سلامی پر از شوق پرواز
از روزنِ آرزوها...
استاد_شفیعی_کدکنی
به چشمانت خبر بده
اَبری نباشند
که واژه های پژمرده می ریزند
میان آسمان لُکنت گرفته
همچون برگ های خزان
از دهان قلمِ بی زبان
بر روی کاغذهای سپید؛
و دلتنگی از شعر من
چکه می کند برای روزهایی که
خورشید زمستان می تابد
بر گُلبرگ گلدان های کنار پنجره
تا فصل بهار هم آغوش گُل ها شود,
شاید امسال با آمدنت شهر من
بوی تو را حس کند
در کوچه های بی نشان!
مرتضی سنجری
همه چیز برای رستگاری مهیا ست!
مسیر آنهم بعد از رسیدن مشخص می شود!
غلامحسین افراس
پیش من از سمت زلفت کاش بادی می وزید
یا خبر از حال احوالت به ما هم میرسید
ساده از این قلب عاشق نازنینم رد شدی
حیف عاشق بودنم را نازنین چشمت ندید
نام او را زیر لب ای نی تو فریادش بکن
آه ما را سوز ما را بی وفا شاید شنید
من که از عشقت سراسر جان فدا کردم ولی
عشق خود در جان ما همچون مسیحایی دمید
روبه روی آینه ایستادم که شاید دیده شد
تار موی از سیاهی بین موهای سفید
امین محمودی
کاش, چشم که می بندم
بشکند بلور سکوت سرد تنهایی ام,
و به هر تکه تو پیدا شوی؛
من
محکومم
به بیداری خواب های بلیده در هجوم اشکان دوری ات,
و به هذیان دیده ام,
که خیالت,
به آغوش می گیرد مرا
در تاریکی قاب گرفته ی انتظار,
کاش
چشم که می بندم
لمس آغوشت, گرم کند سوز ویرانه ام....
اعظم_حسنی
سهراب گلایه دارم از تو
از شقایق و قایق آنطرف دریاها گفتی
عجب هوایی انداختی به سرم...
عمریست انتظار روئیدن شقایق
شکسته خواب در چشم ترم
آنطرف دریاها قایقم شکسته
نه راه پس دارم و نه راه پیش
بی قایق و دستانم تهی از شقایق
سرگردان دنیایی دگرم..
وحــــــــید_پـرهـــون


