تاب

مثل مردی قوی که چاقو خورده

از تخت بلند می شوم

پهلویم را می گیرم و می گویم چیزی نیست

پرستار اصرارمی کند باید بتادین بزنم

می گویم لازم نیست

به بوفه ی بیمارستان می روم

بستنی می خرم

و بیرون می روم

دختربچّه ای نگاهم می کند شکلک در می آورد

می خندم

بستنی ام را به او می دهم

و دور می شوم

و به این فکرمی کنم

که سالها پیش روی آن تاب نشسته بودم

کسی هلم داد

وقتی برگشتم

زنی شده بودم که

عینک دودی زده بود


تا کبودی دور چشمش دیده نشود...
# دنیا غلامی

+واقعا ممنونم بابت شعرهای زیباتون...خدا حفظتون کند..

عمرِ من چون زلفِ معشوقم سیاه

عمرِ من چون زلفِ معشوقم سیاه
من به دستِ هر دو در حالِ تباه
گر بلند آن زلفِ او زیباتر است
گر بلند این عمرِ من, با اشک و آه
مویِ من با رویِ معشقوقم یکیست
هر دو در برقِ سفیدی قرصِ ماه
ای زلیخا بیش از این ناله مکن
یوسف ازعشقِ تو افتاده به چاه
قاتلِ عاشق همیشه عشقِ اوست
می بَرد بالایِ دارش بی گناه
علی پیرانی شال

+دوستان شاعر شعرهای خوب تون رو برام بفرستید تا همین جا بزارم..

می دمد در روح

می دمد در روح
شاید,
خیالت,
این چنین آرام می سازد دلم
این چنین تنهایی ام پر می کند
چِفت دستان تهی از دوری ات,
من به آغوشت
به دامان خیالت
گرفتارم,
گرفتارم به دیدارت,....


اعظم_حسنی

آیا زیبایی، مادر عشق است

آیا زیبایی، مادر عشق است

یا عشق، مادر زیبایی؟

من عاشق کلوئه بودم چون زیبا بود

یا زیبا بود چون من دلداده‌ی او بودم؟

 

| آلن دوباتن |

قدم بزن همه شهر را به پای خودت

قدم بزن همه شهر را به پای خودت

و گریه کن وسط کافه ها برای خودت

 

تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی

برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت!

 

| حسین زحمتکش |

 

هربار که نگاهت می‌کنم،

هربار که نگاهت می‌کنم،
جمله‌ای آشنا، به ذهنم خطور می‌کند:
در این سرزمین، چیزی هست
که ارزش زندگی کردن دارد...

+محموددرویش

ولی انتظار دست گرمای تو دارد تا ابد

در این زمستان
میان برف و سرما
یادم آید گرمی دستان تو
میکشید از هر طرف
یک سرکش دیوانه را
تا بداند در میان این جهان
او بود مجنون تر از مجنون ها
حال من اکنون شبیه باد سرد
می گریزد از تمام کوچه ها
تا بگیرد یک سراغ از حال تو
باز بنشیند کمی بر زلف تو
سرد بود این دل کنار حامی تنها
ولی
انتظار دست گرمای تو دارد تا ابد


سید حسین میر

گفته بودم گر روی تب میکنم

گفته بودم گر روی تب میکنم
یک دو روزی بعد تو دق می‌کنم
گفته بودم ترک دنیا می کنم
جان ناقابل فدایت می‌کنم
زنده ماندم بعد تو ,کامم ولی
تلخ تر از زهر افعی می کنم
می گزارم رنگ مشکی بر سرم
تا ک پنهان زلف برفی می کنم
پیر گشتم در جوانی ام ولی
روز و شب سر با خیالت می کنم
گاه گاهی یاد ما کن ای پری
درد دوری را تحمل می کنم


امیر محمودی