خانه ات اباد ای عشق!

خانه ات اباد ای عشق!
کردی خانه ام اباد
اینهمه ناز ومستی
این همه شور و نور وبزم شادی
این که کردی از محبت
برمن عاشق مبارک...

رویا یمینی

تمام این مسافرخانه

تمام این مسافرخانه

از عطر دست های تو

پر خواهد شد

دهان اگر باز کند

این چمدان!

(حافظ موسوی)

خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم!

خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم!
منزلی امن‌ تر از گوشه‌ ی تنهایی نیست...

| طالب آملی |

نه شوق خنده دارم نه آه گریه دارم

نه شوق خنده دارم نه آه گریه دارم
سخن نگفته ای را به دلم نهفته دارم
نه تاب یار دیدن نه تاب دل بریدن
در هر سفر به کویش راه نرفته دارم
خود در قفس اسیرم با آرزوی پرواز
در آشیان قلبم صد ها پرنده دارم
در آرزوی حرفی از عشق قلب اویم
گوید خموش ورنه حرف گزنده دارم

گویم روی عشقت جان شرط می گذارم
گوید به نیشخندی برگ برنده دارم
نه ذوق خنده بر لب نه اشک گریه در شب
چه قلندرانه عشقی به دلت نهفته دارم
مصطفی ملکی

بودن کنار تو حال مرا خوب میکند

بودن کنار تو حال مرا خوب میکند
روح مرا به هلهله، مجذوب میکند.
هر تلخی و غمی که ز دور جهان رسد
شیرین لبت به بوسه ای محبوب میکند .
بوی تو بر غزل که نشیند چنانکه گل
هر واژه را کرشمه‌ی مطلوب می کند
تک خال لب که رو کنی ای پادشاه دل
سر را به باختن به تو مصلوب می کند
گفتم که چیست عشق که تلخ است و شکرین
شوری ‌ست از بهشت، که مرعوب می کند
گفتا که نیست شرح و بیانش به واژه ها
احساس را چه واژه ای مکتوب می کند
از عشق جز بلا و غمت ،نیست حاصلی
هر دل که فتح کرد، لگد کوب میکند
با عشق، راحتی و خوشی سازگار نیست
دل را که برد ، این دو سه سرکوب میکند

اما بدان عزیزتر از جان، که عشق تو
تلخ است و باز حال مرا خوب میکند....
عبداله خدابنده

گفتی که تو را شوم مدار اندیشه

گفتی که تو را شوم مدار اندیشه
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر و چه دل، کنچه دلش می‌خوانند
یک قطره‌ی خون است و هزار اندیشه


"حافظ"

گمشده

کجای قصّه ای ؟

کلاغ ها به خانه رسیدند

امّا تو نه

ببین عزیزم

برای اینکه قهرمان داستانی بشوی

حتماً لازم نیست تا کوه نور بروی

یا از دریا مرواریدی بیاوری

زیر همین آلاچیق اگر می نشستیم

دو فنجان چای می خوردیم

حتّی اگر سکوت می کردی

تمام فصل ها سهم چشم های تو بود

دور شدی

عکس در ستون گمشده های روزنامه ی قدیمی

من تنهای قبل از تو کجا ؟

من تنهای بعد از تو کجا ؟

# دنیا غلامی
وبلاگ شخصی شاعر:
www.bloodorange94.blogfa.com

تمام فانوس های جهان را

تمام فانوس های جهان را
هم که روشن کنی
شـب، شـب اسـت.
مـرا ببـوس،
آدم دلش که روشن باشد
تمام شـب‌های تاریخ را هم
طاقت می آورد.

معصومه_صابر