می‌آید عشق.

می‌آید
عشق.
عشقی که با کولیان
شراب جاده‌های تلخ را می‌نوشد

عشقی
که در عمق آبکندی سبز
دل ماه را
به اسیری گرفته است

عشق
عشقِ کور
با برفِ نو و
کبکِ سرشار
و به دست اوست
خنکای روح و آتش دل

این عشقِ بی‌قرار
آمده از صبحِ جنون‌زده و
آویخته بر دروازه‌ی عصرگاهان محزون.

حسین صداقتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.