دلم را

دلم را

که در کوچه جا گذاشتم

این بار

نزدیک جدارهای پنجره فرستادم

ولی صدایی که

با چشم سنگ

کوچه را آلوده می کند

از کشف تن شیشه ام که

ناتوان نیست


(اعظم ملکپور (مهربانو)

با عشق تو لحظه‌های من زیبا شد

با عشق تو لحظه‌های من زیبا شد
تقدیر دلم همیشه پر معنا شد

در ساحل آغوش تو آرام شدم

وقتی که نگاهِ عاشقت دریا شد

مهدی ملکی الف

به چشم برهم زدنی

به چشم برهم زدنی
رفت
در دفترعشق
مشق هرشب من
نقاشی چشمان اوست


صیدنظرلطفی

معنایم کن ..

معنایم کن ...
که من واژه ای هستم
پهناور و بی مرز
که در هیچ فرهنگ لغتی
مرا نخواهی یافت
حل کن مرا
که معمائی هستم
مبهم و مجمل

لاینحل و پیچیده
که تنها تو مرا درک کرده ای
تنها تو مرا فهمیده ای ...
معنایم کن
تا خاکسترم
بوی گل های اطلسی را بدهد
و خاک قبرم
بعد از رخت بربستن

از این دیار
عطرآگین شود
به یادبود ابدی نجوای عاشقانه
لفظ به لفظ مدلول وجودم
فقط تو معنایم کن ...

سکینه اسدزاده

حال مرا دید و کمی آهسته‌تر رفت

‌حال مرا دید و کمی آهسته‌تر رفت
با من مدارا کردنش را دوست دارم..

هاتف_مهدی_قنبری

باد اگر بوی تو را با خود نیاورد

‌باد اگر بوی تو را با خود نیاورد
از این وزیدن های بی‌حاصل چه سودی می‌برد؟

وحید_عیسوی‌

اگر زنده‌ام

اگر زنده‌ام

‏اگر هنوز امید دارم

تنها دلیلش این است ‏که

دلتنگت هستم...


(امید یاشار)

ترجمه از سیامک تقی‌زاده

تو شهرِ منی...

‌و من چرا از شهر‌ها و سرزمین‌ها حرف می‌زنم؟
تو شهرِ منی...
چهره‌ات وطن من است
صدایت وطن من است


نزار_قبانی