حرف بزن با من

آن شب
که موریانه ها زبانم را خوردند
من
یک کتاب حرف داشتم

فرخ مهر کیوان

+آدمش که نباشه حرفها میمونه تو دل..میشه سفیدی مو..میشه...

تو دست روی قلبت می گذاری

تو دست روی قلبت می گذاری

من درد می کشم

نبض دریا منظم نیست

دارد اتفاقی می افتد.

مژده پاک سرشت

آرام بگیر کرم ابریشم

آرام بگیر کرم ابریشم

آنسوی پیله ات

پروانه ها خسته اند از پریدن...

زهرا جهدی

بالی گشوده ایم و به در و دیوار خورده ایم

بالی گشوده ایم و به در و دیوار خورده ایم
برگشته ایم خسته به آغوش هیچکس
.
.
.
مرتضی_لطفی

تورا بازخواست نمی‌کنم

تورا بازخواست نمی‌کنم
که پاره‌های وجودم را برگرفتی
و با آن وطنی ساختی
برای عاشقان همین بس است
که غم‌هایشان
سرزمین گنجشکان باشد


سعاد الصباح

روزی پا به قلب‌ام گذاشت عشق

روزی پا به قلب‌ام گذاشت عشق
مهمانی ناخوانده و اندوهگین بود
تنها آن‌گاه که عاجزانه می‌خواست بماند
پس از لَختی گذاشتم که بیاساید
او به زاری خواب از چشمان من ربود
و با سرشکِ چشمان‌اش رؤیاهایم را برآشفت
و آن زمان که قلب من در اشتیاق آوازی بود
از ترس خود شور آوازم را ساکت کرد
حالا که او به راه خود رفته است
دل‌تنگِ درد شیرین‌اش هستم
و شب‌ها گاه به راز و نیازی می‌گویم
که کاش دوباره بازگردد


سارا تیس‌دیل

سکوتِ پنجره حنجره ای ست

سکوتِ پنجره

حنجره ای ست


که در نهایتِ شب گشوده می شود

حسین سعیدی