همه ی هستی من آیه ی تاریکیست

همه ی هستی من آیه ی تاریکیست 
که ترا در خود تکرار کنان 
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم ، آه
من در این آیه تو را 
به درخت و آب و آتش پیوند زدم


فروغ فرخزاد

مرا ببخش که می خواهی و نمی گویی

مرا ببخش که هم عاشق است هم شاعر

که مانده است در این راه ِ بی برو برگرد

مرا ببخش که می خواهمت ولی با فقر

مرا ببخش که می بوسمت ولی با درد

مرا ببخش که من یک عقاب در قفسم

پرنده ی خوشبختت پرنده ای عصبی ست

مرا ببخش که اشکم امان برید از من

که خنده ای هم اگر هست خنده ای عصبی ست

زنان ، ستاره ی دنباله دار می خواهند

مرا ببخش که چیزی در آسمانم نیست

مرا ببخش که می خواهی و نمی گویی

مرا ببخش که می خواهم و توانم نیست...

"یاسر قنبرلو"

یکی باید باشد که صبح بخیرش

یکی باید باشد که صبح بخیرش
بزند کنار، پرده تقلاهای شب قبلت را ..

پریسا زابلی پور

به خاطر تو،

به خاطر تو،

در باغ‌هایی مملو از گل‌های شکفته شده

من از شمیم خوش بهاران زجر می‌کشم!چهره‌ات را به یاد ندارم،

زمان زیادی‌ست که دیگر دستانت در خاطرم نیست؛

چگونه لبانت مرا نوازش می‌کردند؟!

به خاطر تو،

تندیس‌های سپید خوابیده در پارک‌ها را دوست دارم،

تندیس‌های سپیدی که نه صدای‌شان به گوش می‌رسد

و نه چیزی را به نگاه می‌کشند.صدایت را از یاد برده‌ام

صدای پر از شادی‌ات را؛

چشمانت را به خاطر ندارم.همان‌گونه که گلی با عطرش هم ‌آغوش می‌شود

با خاطرات مبهمی از تو در آمیخته‌ام.


"پابلو نرودا"

روزی ... اگر دوباره قرعه ، دوست داشتن ..

روزی ...
اگر دوباره قرعه ،
دوست داشتن ...
به نام تو افتاد !
زمان بخشیدن ،
اشتباهات ...
گذشته را ،
هیچگاه تکرار نکن .
شاید این اخرین !
پادرمیانی ...
قلب خسته ام باشد .


مهدی_قاسمی_نسب

سرت را بگذار روی سینه های من

سرت را بگذار روی سینه های من
جز لابلای این باغ پارچه ای
دیگر جای امن و امانی برای تو نیست

کمی چشم هایت را ببیند
و به قصه های زیر تیغ نرفته فکر کن
به این که مثلا بیدارشویم و باران
همه خون های پاشیده بر صورت تو را شسته باشد
به این که آفتاب از لابلای موهای مشکی ات دوباره بتابد
به تن بخشنده ی گندم زارها کمی فکر کن
به تولد نامشروع گلی از لابلای این درزهای سیمانی
به هرزگی خوشایند باد در میان پیراهن نازک من
به انگشت های کریم و خسته ی خودت
به همه چیزهای قشنگ

تو باید دوباره بخندی
حتی اگر شده برای یک روز بیشتر زنده ماندن من


فردا اگر برای پیدا کردن تکه ای نور تمیز
چمدان بستم و از این جا رفتنی شدم
شک نکن که تو را هم با خودم خواهم برد.

"فرنگیس شنتیا"

ادامه را تو بگو

ادامه را تو بگو

درد یعنی داشتنت در قلبم
اما
خاطره
رویا
و هوایت قلبم را پاره پاره میکند

عبدالله_احتشامی

من آدم بى منطقى نیستم

من
آدم بى منطقى نیستم
اما پاى تو که وسط باشد
بى منطق ترینِ آدم هام

شهاب_الیاسی