عینک دودی

تهران زنی بود با عینک دودی

و بارانی سیاه

که دست هایش

بعد از بدرقه ات در برف ناپدید شد

در ایستگاه ترافیکِ تنهایی ست

اشک ها که گفتند خداحافظ

بعضی کیفشان را

بعضی چترشان را

و بعضی ها جاکلیدی هایشان را

خیلی ها هم خودشان را جا گذاشتند

و رفتند...

# دنیا غلامی (( رزسیاه ))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.