اگر امروز به پایان رسد این دفترِ هستی

اگر امروز به پایان رسد این دفترِ هستی
به لبم نام تو باشد، نغمهٔ دلبرانه ات دوستت دارم

چه شبها کوکبِ امید در تاریکیِ فردا شکست
چه صبحها که ندمید از نفسهای پریشانت دوستت دارم

نگو فردا که به بالینِ فراقت نشنود بادِ سحر
همین امروز به گوشِ زمانه زمزمه کن این رازت دوستت دارم

زند شمعِ وجودم ناله، پروانهٔ سودایی ام
مگر از شعله برآید پیش از آنکه برود جانَت دوستت دارم

به تماشایِ رُخَت گلشنِ عمرِ من افسوس باد
که نپاید چو شفق بر بامِ گیسوی پریشانَت دوستت دارم

حضورِ لحظه غنیمت شمار، ای ساقیِ سرمستِ من
که ندادند ضمانت باده را فردا به پیاله ات دوستت دارم

حکیمِ عشق بگو بر لوحِ سینهٔ من این نکته
مکن امساکِ محبت، تا نماند حسرتِ گفتنت دوستت دارم

سید حسین مبارکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد