من سفر کرده و از خویش به خویش امده ام

من سفر کرده و از خویش به خویش امده ام
من ملاقات خودم تازه ز کیش امده ام

بستری میکنم اینبار خودم را در خویش
به ملاقات خودم ساعت شیش امده ام

کمپوت سیب خریدم که عیادت بروم
دیدم انجا خودم از قبل به پیش آمده ام

ناز کم کن که تمنای غمت پیش من است
دیدم انحا خود من باز قمیش امده ام

بازچوپانی من را به تماشا بنشین
چکنم باز که با گله میش امده ام

اگر افسونگر معشوقه که افسون بلد است
امدم باز از ان طعنه نیش اماده ام

چقدر تنگ شده دل که ببیند مارا
خود من باز به دلداری خویش امده ام

خود من نقشه کشیدم بکشم خویشتنم
بخدا بهر قصاص بدهیش امده ام

خونبهایش خودمم از دیه اش هیچ نگو
یا خودم یا که به حبس ابدیش امده ام

باز شلاق زنی حبس تو پابند گرفت
پای اجرا تو ببین باز سریش امده ام

خدایار قلیزاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد