عشق پاکم به تو یک وصله ناجور نبود

عشق پاکم به تو یک وصله ناجور نبود
شاید این عشق چنان پیش تو پرشور نبود

لب خندان مرا با تو کمی دنیا دید
وای از آن چشم بدش کاش چنین شور نبود

منم آن تشنه لب ساحل دریا رفته
لب آبم ولی ای کاش چنین شور نبود


شربتی تلخ به من داد بنوشم عشقت
آنکه سوزاند جگر حاصل انگور نبود

من به دنبال تو با حال خرابی گشتم
دلِ تو در طلب یک دل رنجور نبود

نیمه ی ماه اگر گم شده از سازم بود
ولی افسوس دلت با نی و تنبور نبود

از نمک هرچه بخواهی همه در شعرم هست
طبع شیرین تو با شور غزل جور نبود

حسرت دیدن چشمان تو در جانم ماند
گرچه با خانه ی تو فاصله ام دور نبود

مهدی ملک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد