چشمان تو را در غزلم زیبا کشیدم

‌ ‌چشمان تو را در غزلم زیبا کشیدم
این جلوه به سبک رئالیسم ها کشیدم

از آنچه که بود و آنچه باید می بود
تنها شمه ای از خط مژه ها کشیدم

یک سینه پر از عشق و لبریز عطوفت
یک قلب تپنده در خیالها کشیدم

با رفتن یکباره ی تو مُردم و هیهات
اینبار تو را پشت غبارها کشیدم

از حال پریشان من آیا خبرت هست؟
دانی ز فراق تو چه آه ها کشیدم!

نقاش که نه ، شاعر نیم قرن_سکوتم
سیمایی که از تو در غزاله ها کشیدم


مسعود خادمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد