جانا به چشم‌‌های من از نو نگاه کن

جانا به چشم‌‌های من از نو نگاه کن
از راه عشق بگذر و گاه اشتباه کن

در قیل و قال حادثه‌، آشوب و فال بد
قدری بخند و چهره‌ی غم را سیاه کن

هی لن ترانی گفتی وُ آتش زدی مرا
مهرت به سر گذار و مرا پادشاه کن


بنشین به بر بگو سخنی نغز و پُر شرر
دلشوره را در حد یک سوزن به کاه کن

پنجاه رفته عمرم وُ هفت آمد از کنار
آن شانه‌های عاشقی را تکیه گاه کن

ای عمر پاپتی پُرَم از قصه‌های خوب
گو شاعرانه، همره ِ من، زاد ِ راه کن

فریما محمودی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.