ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گاهی در زندگی
حس زیبایی را تجربه میکنی
که هیچگاه آن را نداشته ای
حسی که آرا مت می کند
مر همی می گردد
بر زخم ها ودرد هایت
تلخی قصه های پر غصه ات
را کم می کند
جای امنی می شود
که همیشه آرزو یش را داشتی
و تو دوست می داری در کنارش
باشی
و هر آنچه وابسته به اوست
را دوست می داری
شاید این حس
شمعی کنارش باشد
که با نورش تاریکی ذهنت را
روشن سازد
و شاید اتاقی کوچک که فضایش
عطر و بوی خاصی دارد
که تو مست آن عطر وبوی خواهی شد
و شاید ساعتی بر روی میزی باشد
ساعتی شنی
که با تمام کهنگی اش برایت زیباست
این ساعت به تو با زبان بی زبانی
می گوید وقت طا است
و یا حتی دست کسی که گه گاه
آن را جابجا می کند
دستی می تواند باشد
که متعلق به یک دوست خواهد
بود
آری تنها یک دوست
نمی دانم
ولی می دانم این حس زیبایی
خاصی دارد
آشیانش تن وجان می گردد
و تو هرگز هرگز
نمی خواهی فراموشش کنی
حتی اگر رویایی
در آسمان خیالت باشد
ولی نه رویا حس و حالی ندارد
دلتنگی ای هم نخواهد داشت
هرگز
پس این حس واقعی خواهد بود
باید این حس را تجربه کرد
و آن شمع ها را دید
مستی خویش را در آن اتاق کوچک
باید دید
و آن میز با مردی با ساعت شنی را
که همیشه در دل و جانت خواهد بود
آری آری این حس را باید تجربه کرد
آنگاه است که نامش عیان خواهد شد
و تو خواهی فهمید
که این حس زیبا
رویایی نبود ه است هرگز
عشقی ایست
عشق یک دوست
که آغا زش
حس خاصی به همراهیش بود رفیق
شیدا جوادیان