رفتیم به هوای دل دست بسته شدیم

رفتیم به هوای دل دست بسته شدیم
از عقل بری واز ورای دل آشفته شدیم
ماندیم در این دایره بازیچه پرگار وجود
غافل که میان این وآن پاک باخته شدیم
بودیم چو سرو آزاده همدم جوی زندگی
از خشم خزان خمیده ، بشکسته شدیم
با بازی چرخ روزگار فراز رفتیم وفرود
چون برگ خزان زده به راه انداخته شدیم


عبدالمجید پرهیز کار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.