ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بیعشق به کعبه راه اگر پیمودهست
حجّش سفر سیاحتیای بودهست
تا گرگِ درانِ نفسِ خود را نکُشد
قربانیِ گوسفندِ او بیهودهست
صالح خلیق
مرا بنواز
ساز توام
کوک کوکم
آرشه ات را بردار
ویولنسل ام ایستاده در آغوشت
مرا بنواز
تارم که با پود تو آذین شده
ضرباهنگی آرام
زیر و بم
مرا بنواز
رامشگر شو
مطربی کن با من
من چنگم
با سر انگشتان نوازت
مرا بنواز
محبوبه جعفرقلی
این همیشهها و بیشهها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و کشت
در نگاه من،
پر نمی کنند
جای خالی تو را..
محمدرضا_شفیعی_کدکنی
در کوچه عشق
دیدمت
آخر آن کوچه
ایستگاه وصال بود
اما
توانستی
باران دلتنگی
را تحمل کنی
و مسرورم
از اینکه
در ایستگاه وصال
دیدمت
صبا جدکاره
من میگم دوست داشتنِ یه آدمِ خوب و
بی نقص کار خیلی آسونیه ...
امّا درستش اینه که وقتی خسته و ناراحتی
یا تو ضعیف ترین حالتِ ممکن خودتی
شخصیو تو زندگیت داشته باشی که
یادت بیاره چقدر با ارزشی ؛
چقدر با تموم اشتباهاتِ گذشتت
قابل احترامی ؛ کسی که یادت بیاره
هنوز دوست داشتنی هستی و همیشه
لایق بهترین هایی..
هستی_جلیلی
هنوز عطر تو
در من قدم می زند
چون بوی
همیشه باران
در کوچه های رشت ...
محمد شیرین زاده
رنگی نگاهش
پس از سالیانی غمبار
سراب چشمهی امید بود
و گرمی صدایش
جوانهی طلوع سپید
که اغواگرانه بر من تاخت از پی تاخت!
چه میدانست این دل
که آتشفشان خفته را
به نوایی سنگ میزند
و فورانش را از دور
به تماشا مینشیند
ودوباره باخت از پی باخت!
مجید مصطفوی