با توام‌ ای شور،‌ ای دلشورهٔ شیرین!

با توام‌ ای شور،‌ ای دلشورهٔ شیرین!

با توام

ای شادی غمگین!

با توام

ای غم!

غم مبهم!

ای نمی‌دانم!

هرچه هستی باش!

اما کاش...

نه، جز اینم آرزویی نیست:

هرچه هستی باش! اما باش!

(قیصر امین پور)

گم گشته ام در عشق

گم گشته ام در عشق

می ترسم از

پیدا شدن بی تو


پرویز صادقی

مگر با صدای باران

مگر با صدای باران

به یاد آیی

شیروانی متروک

(سیروس نوذری)

نمی دانم گریه های شبانه اَت را

نمی دانم گریه های شبانه اَت را
تقدیم هق هق کدام ستاره کرده ای؟
که این چنین اَبرهای حسود
در حلقوم آسمان غوطه ور شده اند،
و دست های عفیف ماه نوازش می کند
گونه های تب دار شعرم را
در آخرین واژه های به جا مانده
بر روی قطره های باران پنجره ها!


مرتضی سنجری

تکه کاغذهای منقضی اَم را

تکه کاغذهای منقضی اَم را
میان رقص زُلف پریشانت در باد رها کردم
شاید واژه های بی دهان
حرفی بزنند از قدمِ بلور ماه
که هر شب تشنه ی نوازش دستان
ستاره ها بوده اند،
هر چند سکوت دلگیرشان
به گوش هیچ آسمانی نرسید؛
مبادا بوی بغض ترکیده ی بهار
در شعر گلوهایشان جا مانده باشد!

مرتضی سنجری

ای عشق! قلبم در نبودت دائما می‌سوخت

تقدیر عشقت چشم‌هایم را حزین می‌خواست
چون حلقه‌ی دلدادگی را بی نگین می‌خواست

با یاد چشمت غرق حسرت می‌شدم دائم
چشمان زیبایت مرا غمگین‌ترین می‌خواست

ای عشق! قلبم در نبودت دائما می‌سوخت
آخر چرا عشقت دلم را اینچنین می‌خواست

دیوانه بودم بی تو در شب‌های تنهایی
دنیا مرا با درد دلتنگی عجین می‌خواست

ای کاش تقدیری که این دلدادگی‌ها داشت
با قلب ویرانم دلت را همنشین می‌خواست


مهدی ملکی