آیینه شکست

آیینه شکست
دو تا شدم
من شکستم
جهان هزار پاره من
هراز و یک پاره آیینه


نسرین_فرقانی

مردان برای جاودانگی می جنگند

مردان برای جاودانگی می جنگند
ماه را فتح می کنند
می نویسند
کشور گُشایی می کنند
می کُشند و کُشته می شوند

اما زنان برای جاودانگی کافی ست
معشوقِ شاعری شوند

تا نام و یادشان را در شعر
جاودانه کند

یدالله گودرزی

یقین دارم تو را دوست دارم

یقین دارم
تو را دوست دارم
من تو را صادقانه دوست دارم
تو را به دور از غرور
به دور از ریا
مثل کودکی به دور از دروغ
تو را مثل نیمه ی جان
مثل لحظه ی اولین دیدار
اولین بوسه
اولین آغوش
من تو را عاقلانه دوست دارم

شیما سبحانی

وقتی تو نیستی

وقتی تو نیستی
حرف های زیادی هست برای با تو گفتن
و در حضورت
تنها تشنه ی شنیدنم
اما تو در سکوت
با نگاهی عمیق به من می نگری
و من شرمسارانه خاموش می مانم
چه کنم ؟
نباید حرف های بیهوده ام
لحظه های تو را به باد دهند

اگر در اسارت این همه اندوه نبودیم
همه چیز ، خنده بر لبهایمان می نشاند

میخائیل یوریویچ لرمانتف
مترجم : زهرا محمدی

تو اینک عشق هستی

تو اینک عشق هستی
چرا پنهان می‌کنی ؟
از ترانه‌یی که می‌خوانی مشخص است
به علاوه
دختری که دوست می‌داری
تو را دوست نمی‌دارد

از این‌ها گذشته
تو در غربت به‌ سر می‌بری
و در انتظارِ نامه‌یی هستی
ولی نمی‌آید


مظفر طیب اوسلو
مترجم : ابوالفضل پاشا

روزی خواهی آمد

روزی خواهی آمد
روزی که دیگر امید دیدار تو را ندارم
دست سایه ی مرا خواهی گرفت
سایه ی خاموش
سایه ای که به هیچ خورشیدی احتیاج ندارد
با یکدیگر خواهیم رفت
روزی که دنیا جاده ی وسیعی شده
که به هیچ جا نمی انجامد

بیژن جلالی