چیزی نمانده در تهران سیل به راه بیفتد
باید زودتر دستانت را بگیرم
بزنیم به دل خیابان
باران منتظر ماست که بند نمی آید!
علی سلطانی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلسله گیسوانت را
سنجاق کن
ترسم
سیلی شود
زیر باران اشک هایم
منوچهر پورزرین
به سخت ترین امتحان زندگی ام
سوگند؛
وقتی احساس شاعرانه ام
با تقلب
چشمانت را ورق زد
نمره ام بیست نبود
انگار..،
باید در اولین فصل
اسم تو را بنویسم
بر دفتر شعر روزگار
که این بار مردود نشوم!
مرتضی سنجری
در میان حلقه های بیشمار زندگی،
حلقه ای از زلف یار
مهربانم آرزوست.
حسن سهرابی
چیزی نمانده در تهران سیل به راه بیفتد
باید زودتر دستانت را بگیرم
بزنیم به دل خیابان
باران منتظر ماست که بند نمی آید!
علی سلطانی
بیا تا بگردیم
تا ابد
من دور تو
تو دور من
این آبی گرد هم می گردد
دور خود
دور او
تا ابد
کهکشانی است اینجا
از عاشقان سرگردان
بابک وفائی