دلم بی تاب چشمان تو گشته

دلم بی تاب چشمان تو گشته
بیا ای چشمه ی خورشید ای نور
ببر هر چه سیاهی، وحشتُ غم
بیاور نغمه ای از شادی و شور
نگاهم منتظر تنهای تنهاست
مگر این لحظه ها پایان ندارد؟
که بعد از قرنها چشم انتظاری
به نامت بردلم باران ببارد
شمیم عطر تو هر لحظه اینجاست
در این آدینه های بی قراری
تو را از عطر نرگس میشناسم
تو بر چشم دل من آشکاری


میدیا جادری

فریاد کن دوباره

فریاد کن دوباره
ای ماه،ای ستاره

در غربت نگاهم
بنویس راه چاره

بگشای قاب دل را
تا صبح راه دور است

قلبی پر از هیاهو
همواره غرق نور است

شب گیسویش بلند است
از عشق تا رسیدن

از پلک گرم مهتاب
تا طعم بوسه چیدن


میدیا جادری

تو صدام بغض غریبی

تو صدام بغض غریبی
تو دلم حرفای پنهون
می شکنه شیشه عمرم
توی دستای زمستون

ابری و سرد و گرفته س
لحظه های بی تو بودن
بی تو مث یه غریبه
تو کوچه ها سرودن
روزایی که بی تو بودم
پر از اندوهه و درده
می دونی آخه هوا هم
بی تو خیلی خیلی سرده

یخ زده دستای رویا
مه گرفته روزگارم
سهم من از تو همینه
یه نفس تو انتظارم

غزل از تو جون می گیره
حتی وقتی که نباشی
عمریه دلم رو بردی
تا عزیز من نو باشی


میدیا جادری