ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قصه شیرین است اما ، سوی ماتم میرود
گویم از غم قصه اما ، سخت در غم میرود
*
هر شبم دنبال رخسارش ، به دریا میروم
من ندانستم که او در ، آسمانم میرود
*
دیده ام از اشک نَه ، از اضطرابش کور شد
در سحر ناگاه دیدم ، دیدگانم میرود
*
دردِ دل بسیار دارم گفتنش ، ما را چه سود؟
دیدم امروز از قضا دردم ! دوایم ! میرود
*
خیره سر بودم نمی دیدم ، که دارد میرود
عاقلم ، می بینمش ، پایان عالم میرود
*
دوست ،دشمن ،هر دو را دیدم که رفتش حرف نیست
در پَسِ این قصه دیدم که ، خدا هم میرود
*
من که از دیوانگان دیوانه تر ، هی میدوم
دلبر از ما بیشتر تر ، بی هوایم میرود
*
عاشقم معشوقه ام را گم ، نمودم چاره چیست ؟
شاعرم می بینم آن ، قافیه هایم میرود
*
گر چه مَهرُخ یار ما بود ، عاقبت امروز رفت
بی دلی با طعنه میگوید : هما هم میرود
*
هر چه گفتم در فراقش دل ، ولی راضی نشد
گر چه با هر بیت دیدم ، اشک چشمم میرود
*
مرحبا سعدی عجب ، مصراع زیبایی سرود:
من به چشم خویشتن دیدم ، که جانم میرود
سید محمد خسرونیکو