| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
یادم میاد
همیشه معلم انشائ
می گفت
علم بهتر است یا ثروت
آخرش هم معلوم نشد
کدام بهتر است
ولی حالا میدانم
درمان هر درد
عشق است
عشق ، اکسیر ناشناخته
اگر بیابی
گوهری گرانبها یافتی
در تنهایی
در غریبی و غربت
در کوچه پس کوچههای
عاشقی و حیرانی
آنچه تو را
تسکین می دهد
عشق است و عشق
عشق ، اکسیر ناشناخته
گویند عشق ، هجران دارد
کوی تو اگر آید
جان و دل آتش زند
مجنون
لیلی شوی
فرهاد
شیرین شوی
باز در غریبی روزگار
سرگردان ه فت شهر عشقی
ولی ندانی
این حال دلم
این آشفتگی روز و شبم
خود مطاعی گران سنگ است
چون عشق
اکسیر ناشناخته است
گر معشوق در آغوش گیری
زمان و زمانه و زمان سنج
به پایان می رسد
ولی آنچه تو را آرام کند
اندیشه عاشقی
و اکسیر ناشناخته عشق است
عشق ، اکسیر ناشناخته
در بین افلاکیان ، زمین و آسمان است
هر آنکس چشید
این طعم گس عشق
شفا گرفت ، از هر درد بی درمان
ذهن آشفته
چهره آشفته
دل آشفته
قلب آشفته
روزگار آشفته
این خود رهایی
از هر قید و بند زندگی یخ زده است
گرمای عشق
شعله نیاز هر قلب یخی است
رنگ سپید هر زندگی ست
سرخی هر چهره
مات زده است
عشق ، اکسیر ناشناخته
خواهد ماند
تا طمع جسم باشد
نیاز قوت باشد
تفریح عاشق یک شبه باشد
رها شدن از بند قفس زمان باشد
حسین رسومی