رفیق آن‌ست که در آتش زمانه، بماند

رفیق آن‌ست که در آتش زمانه، بماند
نه چون حباب، که با موج روانه بماند

گهی که تخت به زیرت کشند و تاج به خاک
نگاه اوست که با تو، چو نشانه بماند

جهان سراچهٔ خواب است و دوستی فانوس
که در سیاهی شب‌ها، شبانه بماند

نه آن رفیق که چون زر، به سودت آید
چنان شراب حقیقت، به خانه بماند

به وقت حادثه دانـی که کیست هم‌نفس‌ات
که همچو روح درون، بی‌بهانه بماند


ابوفاضل اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.