مجنون دورانم من، حیران و سرگردانم من

مجنون دورانم من، حیران و سرگردانم من
سرمست ز سودای تو، بی‌خود ز خود و جانم من

چون باد سحرگاهان، در کوی تو حیرانم
آواره‌ی این صحرا، دیوانه‌ی بارانم من

هر لحظه که دور از تو، افتد نفسم لرزان
چون شمع شبانگاهی، در آتش پنهانم من

ای قبله‌ی دل‌ها، ای قبله‌ی جانانم
بی تو دل افسرده شد، بی تو پریشانم من

گر شوی لیلای من، جان دهم بر پای تو
جانم از آنِ تو شد، جان فدای جای تو

بی تو نه جان آرام، بی تو نه دل درماند
هر نفسم با یادِ تو، چون نی به فغان مانَد

در خلوت شب‌ها ،دل نالد به هوایت باز
چون مرغک بی‌پروا، در دام تمنایت باز

ای آرزوی جانم، ای قبله‌ی ایمانم
گر تو شوی همراهم، گم گردد این زمانم


محمد حسین زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد