بارش باران شگفت انگیز بود

بارش باران شگفت انگیز بود
از پس اَبری که خوف انگیز بود

روز بود اما سیه پوشانده بودش آسمان
رعد و سیلابی که رعب انگیز بود

با خودم گفتم چه سرّی دارد این؟
چون علائم ها عجب انگیز بود!

اَبر گریان مشهد منظور داشت
تا که شد عصری که بهت انگیز بود

پر گرفتند جمع مردانی ز خاک
در سقوطی که سئوال انگیز بود

سیّدی از بهر آب آتش گرفت
داغ عظمایی که بغض انگیز بود

وصف ابراهیم و آتش قصه ها دارد هنوز
شد گلستانی که حزن انگیز بود

شاخه ی بشکسته دارد این درخت پر زبار
این که بر اَبرو نیارد خَم شعف انگیز بود


کاظم بیدگلی گازار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد