تو از نسلی که بارِ آفتابی

تو از نسلی که بارِ آفتابی
دختری ، روشنی از جنس ماهی
نه تندیس سکوتی ، نه غباری
تو خود تعبیرِ نوری آفتابی
اگر دنیا در آئینه شکسته ست
تو آن رویایِ روشن در سرابی
صدایِ روشنت در باد جاریست
به هر دیوار ، فریادی ، جوابی

چه می فهمد جهان از رنج پنهان
که لبخندت صدایِ بی جوابی
تو می تابی ، بمان تا شب فروریزد
برآید از دل ظُلمت ، سحرگاهی

علی حسن پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد