خنده هایم... جای سیلی آبروداری کنید

خنده هایم... جای سیلی آبروداری کنید
بغض هایم... بی صدا، آرام تر زاری کنید

همدمی بر گریه هایم نیز پیدا میشود...
روبروی آینه اشکم اگر جاری کنید

ایستادم... پا به پایم چون نبود افتاده ام
دست رد بر سینه ام را دست ها آری کنید


کعبه ام دردست و مرگم طعم شیرین بهشت
عقل!... دل!... مُحرِم شوید اینبار دینداری کنید

تا به کوهستان اگر فریاد هایم میرسد
صخره ها... آوازِ این دیوانه را یاری کنید

داغ ها بر سینه ام پیداست اما طعنه ها!
کمتر آخر نارفیقان، مردم آزاری کنید

بعد هر اقرار بر لب زخم ها دارم ولی
واژه ها... انکار را هم نیز اصراری کنید

صخره ها، آوازها، انکارها، لبخندها
با دل دیوانه ام، با روشنی کاری کنید...

احمد روشنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد