ای سرّ نهان در دل و جان، بی‌پایان

ای سرّ نهان در دل و جان، بی‌پایان
ای مالک ملک و فلک و گنج نهان

افلاک ز فرمان تو در سُکر و سماع
گردون ز نگاهت شده مسحور جهان

دریا ز تجلی تو یک قطره شود
کوه از هیبت نام تو چون ذرّه، نهان

هر موج صبا، نغمه‌گر عشق تو است
هر برگ درختان شده آیینهٔ جان

خورشید به پرتو ز رخت نور گرفته
ماه از نفس قدس تو شد نقره‌فشان

ای خالق بی‌چون و چرای جاوید
هر لحظه دل عاشق تو در ضربان


ابوفاضل اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد