دنیا همه هیچ است و ما در این میان هیچ

دنیا همه هیچ است و ما در این میان هیچ
یک لحظه نظر کن که عمر است جهان هیچ

گر نقش ببینی به جهان، محو شوی زود
کز پرده برون آید و ماند به میان هیچ

دیروز چو خوابی گذشت از نظر ما
فردا چو خیالی‌ست که گردد به زبان هیچ

این چرخ فلک، بازی طفل است و فسون است
غم‌های جهان، سایه‌ی وهم‌اند و گمان هیچ

برخیز ز خواب و بنه ترک دو عالم
چون راز حقیقت شود آخر عیان، هیچ

ساقی! بده آن باده که جان را بگدازد
زان پیش که خاکم شود و جسم و روان هیچ

در رقص درآ، ترک سر و دست بکن زود
چون هرچه به غیر از غمِ او هست، همان هیچ

فاضل چو به پایان رسد این بزم حقیقت
جز عشق، نماند اثری از دل و جان، هیچ


ابوفاضل اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد