ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دنیا همه هیچ است و ما در این میان هیچ
یک لحظه نظر کن که عمر است جهان هیچ
گر نقش ببینی به جهان، محو شوی زود
کز پرده برون آید و ماند به میان هیچ
دیروز چو خوابی گذشت از نظر ما
فردا چو خیالیست که گردد به زبان هیچ
این چرخ فلک، بازی طفل است و فسون است
غمهای جهان، سایهی وهماند و گمان هیچ
برخیز ز خواب و بنه ترک دو عالم
چون راز حقیقت شود آخر عیان، هیچ
ساقی! بده آن باده که جان را بگدازد
زان پیش که خاکم شود و جسم و روان هیچ
در رقص درآ، ترک سر و دست بکن زود
چون هرچه به غیر از غمِ او هست، همان هیچ
فاضل چو به پایان رسد این بزم حقیقت
جز عشق، نماند اثری از دل و جان، هیچ
ابوفاضل اکبری