بین تمام دختران، الحق که سر بودی

بین تمام دختران، الحق که سر بودی
اما تو از عشقم یقیناً، بی‌خبر بودی

مانند مرجان های دریایی، عزیز من
از دوری داش آکلت، امشب پکر بودی

تو از نگاه عاشق و مجنون و سرمستم
ای عشق زیبایم، یقیناً باخبر بودی


من سرو بودم، تو چرا در جنگل غصه
ای شاه مهرویان، رفیق یک تبر بودی

تو از تمام دلبران بی‌گناه شهر
ای عشق زیبا بی‌گمان، که ساده‌تر بودی

با اینکه زن بودی و بودی، عاشقی خسته
در وقت جان دادن ببین، مرد خطر بودی

بردی دل و جان و وجود عاشقم را تو
با اینکه تو در عاشقی ها، یک نفر بودی

وقتی که شانه بودنت، تسکین دردم بود
در وقت گریه نازنین، این دوروبر بودی

رضا روزگر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.