برو ازکنارم کنار

برو ازکنارم کنار
که با سردیِ احساسم ،
ترا هم به انجماد میکِشم

برو و به وقتِ اعتمادم بیا
که آنوقت ،
تو را به آغوشِ گرمیِ اعتماد میکِشم

تو را به وادیِ امتحان میکِشم ،
تا ببینم رفیق هستی یا نه
اگر ببینم خیانتی را بجای اعتمادم ،
همه اعتمادم را ، به انتحار میکِشم ،
وگرنه ترا با خودم ،
به حالتِ اتحاد میکِشم

تو را به اجتهاد میکِشم
تا هرآنچه خوب نیست را ،
ز خود بیرون کنیم
همه بدیها را ،
به محضرِ دادگاهِ اتهام میکِشم

تمامِ موش دواندنِ نفْسم را ،
روزی به مرزِ اختتام میکِشم

خودم را به جهانی خوشایندتر ازحال ،
دچار میکنم
روزگاری دوباره خودم را با همدستیِ خدا ،
پس از توبه ای نصوح
به مرزِ شروعی نوین و،
به باز افتتاح میکِشم

بهمن بیدقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد