ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
برو ازکنارم کنار
که با سردیِ احساسم ،
ترا هم به انجماد میکِشم
برو و به وقتِ اعتمادم بیا
که آنوقت ،
تو را به آغوشِ گرمیِ اعتماد میکِشم
تو را به وادیِ امتحان میکِشم ،
تا ببینم رفیق هستی یا نه
اگر ببینم خیانتی را بجای اعتمادم ،
همه اعتمادم را ، به انتحار میکِشم ،
وگرنه ترا با خودم ،
به حالتِ اتحاد میکِشم
تو را به اجتهاد میکِشم
تا هرآنچه خوب نیست را ،
ز خود بیرون کنیم
همه بدیها را ،
به محضرِ دادگاهِ اتهام میکِشم
تمامِ موش دواندنِ نفْسم را ،
روزی به مرزِ اختتام میکِشم
خودم را به جهانی خوشایندتر ازحال ،
دچار میکنم
روزگاری دوباره خودم را با همدستیِ خدا ،
پس از توبه ای نصوح
به مرزِ شروعی نوین و،
به باز افتتاح میکِشم
بهمن بیدقی