حرکت کردم؛ روز تاسوا وعاشورا محل باشم؛ خونه پدرم

حرکت کردم؛ روز تاسوا وعاشورا محل باشم؛ خونه پدرم
روستا؛ خونه بابا؛ همونجایی روحمون آرام بود

از سرراه زاغمرز؛گذر کردم تا محل پدرم دیدم
این همه دارو خانه تو این جاده نداشت

توی خانه‌ها این همه بیمار و مریضی نبود
عشق که زخم و زندگی شون تار وپود نبود


توی جاده‌ها به هرچه گذشتم؛ گرانی و کمبود بود
پستر جز مرگ مرحوم اول روستا‌ها؛خبری تازه نبود

چقدر بغص واشک برای خودت ذخیره کنی و
محبوب من؛ چقدر جهان ودنیا بی وجودبود

مغزم از تنظیم افتاده؛اختلاف پیش آمد
ای یار؛ دکمه‌های پیراهنت؛را نامرتب بسته‌ای

علی نیک افکار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.