روزهایم کنارپنجره

روزهایم کنارپنجره
باخیال تو
چه زمان به کندی می گذرد
چشمانم پلک نمی زنند
وبه انتظار صدای پایت
درکوچه ای که ازآن می گذری
چشمانم رابه آرامی می بندم

تا توبیایی
پلکهایم سنگینی می کند
خواب سراغم رامی گیرد
ومن درعالم رویا
درپشت دیوارهای انتظار
خیالت رابه آغوش میکشم

سید حسن نبی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.