از لغزش دست های پیر دانا

از لغزش دست های پیر دانا
فهمیدم که عمر به مفت، زمانه نمیدهد
هرچه داده را لاکردار پس می‌گیرد
نوزادی را با چیزی به نام کودکی
کودکی را با نوجوانی،
نوجوانی را با جوانی و جوانی را با میان سالی
و میان سالی را با پیری و پیری را با افسوس
آن زمان که تو نوزاد هستی همه تورا دوست دارند
ولی وقتی پیر میشوی خودت تحمل خودت را هم نداری و در لحظه آخر است که میفهمی کل مسیر تنها بوده ای...


ابوفاضل اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.